آیه 111 سوره توبه
<<110 | آیه 111 سوره توبه | 112>> | |||||||||||||||
|
محتویات
ترجمه های فارسی
همانا خدا جان و مال اهل ایمان را به بهای بهشت خریداری کرده، آنها در راه خدا جهاد میکنند پس (دشمنان دین را) به قتل میرسانند و (یا خود) کشته میشوند، این وعده قطعی است بر خدا و عهدی است که در تورات و انجیل و قرآن یاد فرموده، و از خدا با وفاتر به عهد کیست؟ پس از این معاملهای که کردید بسی شاد باشید که این به حقیقت سعادت و فیروزی بزرگ است.
یقیناً خدا از مؤمنان جان ها و اموالشان را به بهای آنکه بهشت برای آنان باشد خریده؛ همان کسانی که در راه خدا پیکار می کنند، پس [دشمن را] می کشند و [خود در راه خدا] کشته می شوند [خدا آنان را] بر عهده خود در تورات و انجیل و قرآن [وعده بهشت داده است] وعده ای حق؛ و چه کسی به عهد و پیمانش از خدا وفادارتر است؟ پس [ای مؤمنان!] به این داد و ستدی که انجام داده اید، خوشحال و شاد باشید؛ و این است کامیابی بزرگ.
در حقيقت، خدا از مؤمنان، جان و مالشان را به [بهاى] اينكه بهشت براى آنان باشد، خريده است؛ همان كسانى كه در راه خدا مىجنگند و مىكُشند و كشته مىشوند. [اين] به عنوان وعده حقى در تورات و انجيل و قرآن بر عهده اوست. و چه كسى از خدا به عهد خويش وفادارتر است؟ پس به اين معاملهاى كه با او كردهايد شادمان باشيد، و اين همان كاميابى بزرگ است.
خدا از مؤمنان جانها و مالهايشان را خريد، تا بهشت از آنان باشد. در راه خدا جنگ مىكنند، چه بكشند يا كشته شوند وعدهاى كه خدا در تورات و انجيل و قرآن داده است به حق بر عهده اوست. و چه كسى بهتر از خدا به عهد خود وفا خواهد كرد؟ بدين خريد و فروخت كه كردهايد شاد باشيد كه كاميابى بزرگى است.
خداوند از مؤمنان، جانها و اموالشان را خریداری کرده، که (در برابرش) بهشت برای آنان باشد؛ (به این گونه که:) در راه خدا پیکار میکنند، میکشند و کشته میشوند؛ این وعده حقّی است بر او، که در تورات و انجیل و قرآن ذکر فرموده؛ و چه کسی از خدا به عهدش وفادارتر است؟! اکنون بشارت باد بر شما، به داد و ستدی که با خدا کردهاید؛ و این است آن پیروزی بزرگ!
ترجمه های انگلیسی(English translations)
معانی کلمات آیه
استبشروا: بشارت و بشرى: خبر مسرت بخش. استبشار: طلب شادى. يافتن يا دانستن چيزى كه شاد مى كند. فَاسْتَبْشِرُوا: شادى بجوئيد.
بايعتم: مبايعه: واقع كردن بيع. بين الاثنين است (بايع و مشترى).
نزول
محمد بن کعب القرظى روایت کند که عبدالله بن رواحة به رسول خدا صلى الله علیه و آله گفت: اگر بخواهیم شرطى و عهدى با خداى خود و شما داشته باشیم آن شرط و عهد چه باید باشد؟
پیامبر فرمود: اگر شرط و عهد مزبور با خداوند باشد، باید متعهد شویم که غیر خدا دیگرى را نپرستیم و کسى را در پرستش او شریک قرار ندهیم، و اما اگر شرط و عهد مزبور با من باشد باید متعهد شوید به آن قسمى که از جان و مال خود حمایت و پشتیبانى مى کنید از من و دین من نیز به همان کیفیت حمایت و پشتیبانى نمائید. سپس گفت: یا رسول الله نتیجه عمل به این دو شرط و عهد چه چیز خواهد بود؟ فرمود: نتیجه آن بهشت است. گفت: نیکو بهره و سودى است که ما را بخشیده اى که هرگز از آن پشیمان نخواهیم شد.
تفسیر آیه
تفسیر نور (محسن قرائتی)
إِنَّ اللَّهَ اشْتَرى مِنَ الْمُؤْمِنِينَ أَنْفُسَهُمْ وَ أَمْوالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ يُقاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَيَقْتُلُونَ وَ يُقْتَلُونَ وَعْداً عَلَيْهِ حَقًّا فِي التَّوْراةِ وَ الْإِنْجِيلِ وَ الْقُرْآنِ وَ مَنْ أَوْفى بِعَهْدِهِ مِنَ اللَّهِ فَاسْتَبْشِرُوا بِبَيْعِكُمُ الَّذِي بايَعْتُمْ بِهِ وَ ذلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ «111»
همانا خداوند از مؤمنان، جانها و اموالشان را به بهاى بهشت خريده است. آنان در راه خدا مىجنگند تا بكشند يا كشته شوند. (وفاى به اين) وعدهى حقّ كه در تورات و انجيل و قرآن آمده بر عهده خداست و چه كسى از خدا به عهدش وفادارتر است؟ پس مژده باد شما را بر اين معاملهاى كه به وسيلهى آن (با خدا) بيعت كرديد و اين همان رستگارى بزرگ است.
نکته ها
دنيا، بازار است و مردم در آن معاملهگر. فروشنده، مردماند و خريدار خداوند. متاعِ معامله، مال و جان است و بهاى معامله بهشت. اگر به خدا بفروشند، سراسر سود و اگر به ديگرى بفروشند، يكسره خسارت است.
معامله با خدا چند امتياز دارد:
1. خود ما و توان و دارايى ما از اوست، سزاوار نيست كه به جز او بدهيم.
2. خداوند، اندك را هم مىخرد. «مِثْقالَ ذَرَّةٍ خَيْراً يَرَهُ»
3. عيوب جنس را اصلاح مىكند و رسوا نمىسازد.
4. به بهاى بهشت مىخرد. خداوند در خريدن وارد مزايده مىشود و نرخى را پيشنهاد مىكند كه فروختن به غير او احمقانه و خسارت است.
امام صادق عليه السلام مىفرمايد: براى بدنهاى شما جز بهشت، بهايى نيست، پس خود را به كمتر
جلد 3 - صفحه 508
از بهشت نفروشيد. «1»
پیام ها
1- با داشتن خريدارى همچون خدا، چرا به سراغ ديگران برويم؟ «إِنَّ اللَّهَ اشْتَرى»
2- خداوند، تنها از مؤمن خريدار است، نه از منافق و كافر. «مِنَ الْمُؤْمِنِينَ»
3- در پذيرش الهى، جهاد با جان بر جهاد مالى مقدّم است. «أَنْفُسَهُمْ وَ أَمْوالَهُمْ»
4- بهشت، در سايهى جهاد و شمشير و تقديم جان و مال به خداوند است. «لَهُمُ الْجَنَّةَ يُقاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ»
5- اگر هدف از جهاد، خدا باشد، كشته شدن يا كشتن، تفاوتى نمىكند. «يُقاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَيَقْتُلُونَ وَ يُقْتَلُونَ»
6- هدف مؤمن از جنگ، ابتدا نابود كردن باطل و اهل آن و سرانجام شهادت است. «فَيَقْتُلُونَ وَ يُقْتَلُونَ»
7- در معامله با خدا، سود يقينى و قطعى است. «وَعْداً عَلَيْهِ حَقًّا» در مزايده با خداوند هرچه هست حقّ و به سود انسان است، بر خلاف ديگران كه يا قصد جدّى نيست يا بىانگيزهو دروغ است، يا غلّو، يا از روى هوس و يا براى طرد كردن رقيب است.
8- ارزش جهاد، مجاهدان و شهيدان، مخصوص اسلام نيست، در تورات و انجيل هم مطرح است. و اگر امروزه در آن كتابها نيست، نشان تحريف آنهاست. «فِي التَّوْراةِ وَ الْإِنْجِيلِ»
9- گرچه ما بر خدا حقى نداريم، امّا خداوند براى ما بر عهدهى خودش حقوقى قرار داده است. «وَعْداً عَلَيْهِ حَقًّا»
10- خداوند مجاهدان مخلص را طرف معاملهى خود قرار داده است. «بايَعْتُمْ» و نفرمود: «بعتم»
«1». تفسير مجمعالبيان.
جلد 3 - صفحه 509
11- بهترين بشارت، تبديل فانى به باقى و دنيا به آخرت است و غير آن خسارت و حسرت است. «فَاسْتَبْشِرُوا»
12- در كنار انتقاد از منافقانِ جهادگريز، بايد از مؤمنانِ مجاهد تقدير وتشكّر شود. «فَاسْتَبْشِرُوا»
13- بالاترين رستگارى تنها در سايهى معامله با خداست. «ذلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ»
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
إِنَّ اللَّهَ اشْتَرى مِنَ الْمُؤْمِنِينَ أَنْفُسَهُمْ وَ أَمْوالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ يُقاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَيَقْتُلُونَ وَ يُقْتَلُونَ وَعْداً عَلَيْهِ حَقًّا فِي التَّوْراةِ وَ الْإِنْجِيلِ وَ الْقُرْآنِ وَ مَنْ أَوْفى بِعَهْدِهِ مِنَ اللَّهِ فَاسْتَبْشِرُوا بِبَيْعِكُمُ الَّذِي بايَعْتُمْ بِهِ وَ ذلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ (111)
ج5، ص 208
شأن نزول «1»- واحدى در وسيط و غير او از محمد بن كعب نقل نموده كه:
چون در ليلة العقبه، هفتاد و پنج نفر از اهل مدينه با پيغمبر بيعت كردند، عبد اللّه رواحه گفت: يا رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله از ما شرط و عهد اخذ كن براى خدا و براى خود به هر چه مىخواهى. حضرت فرمود: شرط اخذ مىكنم براى خدا كه او را بپرستيد و شرك نياوريد، و براى خود كه مرا نگاه داريد و مخالفت نكنيد، چنانچه اموال و نفوس خود را حفظ مىكنيد. گفتند: چون به اين امر اقدام نمائيم. جزاى ما چه باشد؟ فرمود: جزاى شما بهشت خواهد بود.
انصار گفتند: خريد و فروش با فايده نموديم و سود كرديم و هرگز اقاله نخواهيم كرد؛ حق تعالى از آن خريد و فروش اخبار فرمايد:
إِنَّ اللَّهَ اشْتَرى مِنَ الْمُؤْمِنِينَ: بتحقيق خداى تعالى بخريد از ايمان آورندگان. أَنْفُسَهُمْ وَ أَمْوالَهُمْ: جانها و مالهاى ايشان را كه مباشر جهاد در راه او نفقه كنند. بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ: به عوض آنكه براى آنها باشد قيمت بهشت.
تبصره- بدانكه آيه شريفه تمثيلى است براى اثابه مؤمنان به بهشت بر بذل اموال و انفس ايشان نه حقيقت اشترا، زيرا بيع شرى جائى وقوع يابد كه تباين ملاك باشد، و چون هر كه هست و هر چه هست، تماما ملك ذات احديت حق است: «العبد و ما له كان لمولاه» پس مراد آيه تحريص است در جهاد، يعنى: اى بندگان از تو بذل نفس و مال، و از من عطا دادن بهشت باقى مرغوب را بستان.
سنگ بيانداز گهر ميستان
خاك زمين ميده زر ميستان
در عوض فانى خوار حقير
نعمت پاكيزه و باقى بگير
«1» (منهج ج 4 ص 330) بنقل از الوسيط.
ج5، ص 209
حكايت- در كشاف «1» و عين المعانى «2»- نقل شده كه: اعرابى از در مسجد پيغمبر مىگذشت. حضرت اين آيه مىخواند، انوار كلام الهى، باطن او را عكسپزير اشراقات فيوضات ملكوتى ساخته، پرسيد: اين كلام كيست؟ گفتند:
كلام اللّه. گفت: اين بيع شرى كى بودى؟ جواب دادند: در روز ميثاق كه ذرّات را خطاب «أَ لَسْتُ بِرَبِّكُمْ» شنوانيدند. اعرابى گفت: و اللّه بيع سودمندى است، چون نفوس معيوب و اموال فانى را مىخرد، در عوض بهشت باقى مىدهد، هرگز اين بيع را اقاله و فسخ ننمايم، بلكه نفس و مال خود را در بازم.
آن بيع كه روز ازل با تو كردهاند
اصلا در آن حديث اقالت نمىرود
عزيزى گفته: هر بنده چيزى بخرد در حينى كه به عيب آن دانا باشد آن را رد نتوان كرد، پس حق تعالى ما را خريد با آنكه به عيوب ما دانا بوده، اميد آنست كه از درگاه كرم خود رد نفرمايد.
اميد كه از فضلت مردود نگردم من
چون من به همه عيبى، لطف تو خريدارم
تذكره- اهل اشارت گفتهاند: قيمت متاع به سه چيز پيدا شود: به مشترى، و دلال، و بهاء. چون مشترى اين معامله، خليل بود، و دلال نبى، و بهاء جزيل بود، لا جرم متاع نفيس شد بعد از آنكه خسيس بود، جليل شد بعد از آنكه ذليل بود، كثير شد بعد از آنكه يسير بود، كبير شد بعد از آنكه صغير بود، رفيع شد بعد آنكه وضيع بود، مالك شد بعد از آنكه هالك بود، شريف شد بعد آنكه ضعيف بود، كامل شد بعد از آنكه خامل بود، عظيم شد بعد از آنكه ذميم بود، على شد بعد آنكه دنى بود، ثمين شد بعد از آنكه مهين بود.
تحقيق رشيق- محققان بياناتى نمودهاند: از جمله يكى از اكابر گفته بيع موقوف است بر بايع و مشترى و دلال و ثمن: مشترى در اين معامله خداى غفار است، دلال محمد مختار، بايع بنده مؤمن ديندار، ثمن بهشت دار القرار است.
- (فنعم المشترى ربّ الرّحيم و نعم الدّلال رسول الكريم و نعم الثّمن جنّة النّعيم)*. كرم
«1» ج 2 ص 313.
«2» (منهج ج 4 ص 331) بنقل از عين المعانى.
ج5، ص 210
را نگر، بنده بنده او، و مال مال او، و بهشت بهشت او، و مالك او و ملك از او، و بهاء از جانب او، بنده خود را از خود به مال خود و بهشت خود بخريد، او، هم صاحب، هم مالك، هم مشترى. و از حضرت صادق عليه السّلام نقل شده فرمود: «1» اى دون همت، تو خود را نمىشناسى، نگر تا خويشتن جز به بهشت نفروشى، كه بهاء تو بهشت است. حسين بن عاصم الكوفى گفته:
من يشترى قبّة فى الخلد عالية
فى ظلّ طوبى رفيعات مبانيها
دلّالها المصطفى و اللّه بايعها
ممّن اراد و جبريل مناديها
پادشاه چون منزلى ويران بخرد، معماران برگمارد تا تعميرش كنند و ظريفش نمايند، كه هر كس ببيند نشناسد. همچنين پادشاه حقيقى، خداى تعالى، بنده با عيب بخريد و او را بتوفيق موفق و به تأييد مسدد و به رحمت مكرم فرمود، تا آثار رحمت و حسن نظر او بر او پيدا شد. نزد بعضى انسان حقيقتا عبارت است از جوهر مجردى كه از عالم ارواح است، و اين بدن و آنچه محتاج اليه است از ضرورات معاش، مانند آلات و وسائط است براى تحصيل كمالات موصله به درجات عاليات؛ پس بايع او جوهر روح قدسى، و مشترى خداى تعالى، و يكى از عوضين جسد بالى و مال فانى، و عوض ديگر بهشت باقى و سعادت دائمى است؛ پس ربح حاصل، و خسران زايل خواهد بود.
تنبيه- حق تعالى در آيه ذكر نمود كه از بنده مىخرم، و نفرمود بهشت مىفروشم، زيرا هر كه چيزى فروشد يا براى فايده يا براى احتياج است، و ذات احديت الهى از هر دو منزه باشد. و ايضا اگر مىفرمود بهشت مىفروشم، كه را ياراى آن بود كه گويد مىخرم يا من بهاى بهشت دارم؛ پس بهشت ناخريده ماندى، و بنده از اين خير بريده شدى. و قوله تعالى «مِنَ الْمُؤْمِنِينَ» اشعار است به آن كه اين مبايعه من با مؤمنان است نه كافران، زيرا كافر مرا نشناسد و شخص ناشناس را ثمن جليل به عوض متاع حقير به او ندهند، و دلال تا محبت به بايع نداشته باشد، متاع او را به ثمن كثير نفروشد؛ پس در اين مبايعه متابعت
«1» مجمع 3 ص 75.
ج5، ص 211
شريعت لازم است تا به موجب «فَاتَّبِعُونِي يُحْبِبْكُمُ اللَّهُ» متاع حقير به ثمن خطير فروخته شود.
بعد از آن آنچه به سبب آن شرى واقع شود مىفرمايد: يُقاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ: جنگ مىكنند اين مؤمنان كه نفس ايشان خريده شده است در راه خداى تعالى و طلب خشنودى او سبحانه جل شأنه. فَيَقْتُلُونَ: پس گاهى مىكشند دشمنان را. وَ يُقْتَلُونَ: و زمانى كشته مىشوند به دست آنها. وَعْداً عَلَيْهِ حَقًّا: وعده فرموده خدا ايشان را بر آن بيع و شرى وعده دادنى بر ذات او ثابت و باقى كه تخلف و خلافى نيست در آن. فِي التَّوْراةِ وَ الْإِنْجِيلِ وَ الْقُرْآنِ: وعدهدادنى ثابت در اين سه كتاب تورات موسى عليه السّلام و انجيل عيسى عليه السّلام و قرآن حضرت محمد صلّى اللّه عليه و آله. اين آيه شريفه دليل است بر آن كه اهل تورات و انجيل مأمور بودند به قتال.
بعد از آن بر سبيل مبالغه در انجاز وعده و تقرير حقيت آن مىفرمايد كه:
وَ مَنْ أَوْفى بِعَهْدِهِ مِنَ اللَّهِ: و كيست وفاكنندهتر به عهد خود از خداى تعالى كه كريم است، و كريم خلف وعده روا ندارد. فَاسْتَبْشِرُوا: پس شادمان و خوشحال باشيد غايت خوشحالى. بِبَيْعِكُمُ الَّذِي بايَعْتُمْ بِهِ: بخريد و فروش خود كه مبايعه كرديد به آن، چه او سبحانه عظايم مطالب را بر شما واجب گردانيده، چنانچه بيان مىفرمايد. وَ ذلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ: و آن بيع رستگارى است بزرگ.
خاتمه: در آيه شريفه انواع تأكيداتى است: 1- «إِنَّ اللَّهَ اشْتَرى» وقتى مشترى ذات اللّه متصف به جميع كمالات و مفيض كل خيرات است، پس هر آينه چه گمانى به او دارى. 2- تعبير فرموده از ايصال ثواب به بيع و شرى براى تحقيق آن. 3- «بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ» به حرف تحقيق و لام تمليك به جهت ثبوت آن. 4- «وَعْداً» تأكيد براى عدم تخلف. 5- «عَلَيْهِ» و كلمه على براى وجوب است ظاهرا. 6- «حَقًّا» تأكيد تحقيق. 7- «فِي التَّوْراةِ وَ الْإِنْجِيلِ وَ الْقُرْآنِ» كأنه جارى مجراى اشهاد است جميع كتب الهيه و تمام انبياء و رسل سبحانيه بر اين مبايعه. 8- «وَ مَنْ أَوْفى بِعَهْدِهِ مِنَ اللَّهِ» تنبيه است بر آن كه
ج5، ص 212
حضرت احديت دروغ و خلف وعده نفرمايد البته. 9- «فَاسْتَبْشِرُوا» بشارت عبارت است از خبر صدق اولى. 10- «وَ ذلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ» به واو عطف و كنايه و اشاره ربط داده و جميع بين اين سه. در خاتمه به جهت غايت توكيد و مبالغه است يا به سبب ذكر كتب ثلاثه، پس هر ربطى در مقابل يك كتاب است.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
إِنَّ اللَّهَ اشْتَرى مِنَ الْمُؤْمِنِينَ أَنْفُسَهُمْ وَ أَمْوالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ يُقاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَيَقْتُلُونَ وَ يُقْتَلُونَ وَعْداً عَلَيْهِ حَقًّا فِي التَّوْراةِ وَ الْإِنْجِيلِ وَ الْقُرْآنِ وَ مَنْ أَوْفى بِعَهْدِهِ مِنَ اللَّهِ فَاسْتَبْشِرُوا بِبَيْعِكُمُ الَّذِي بايَعْتُمْ بِهِ وَ ذلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ (111) التَّائِبُونَ الْعابِدُونَ الْحامِدُونَ السَّائِحُونَ الرَّاكِعُونَ السَّاجِدُونَ الْآمِرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّاهُونَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَ الْحافِظُونَ لِحُدُودِ اللَّهِ وَ بَشِّرِ الْمُؤْمِنِينَ (112)
ترجمه
همانا خدا خريد از اهل ايمان جانهاشان و مالهاشان را بآنكه مر ايشانرا باشد بهشت جنگ ميكنند در راه خدا پس ميكشند و كشته ميشوند وعده است بر او حقّ ثابت در تورية و انجيل و قرآن و كيست وفا كنندهتر بعهدش از خدا پس شادمان شويد بفروشتان كه معامله نموديد بآن و اين است آن كاميابى بزرگ
آنها توبه كنندگان عبادت كنندگان حمد كنندگان روزه گيران ركوع كنندگان سجود كنندگان امر
جلد 2 صفحه 625
كنندگان بمعروف و نهى كنندگان از منكر و نگهداران مر احكام خدايند و بشارت ده گروندگان را.
تفسير
خداوند تشبيه فرموده است حال كسانيرا كه جهاد ميكنند و بفيض شهادت نائل ميشوند يا انفاق مىنمايند اموال خودشان را در راه خدايا صرف مىنمايند قواء خودشان را در تحصيل علوم دينيّه و ترويج معارف حقّه الهيّه بكسيكه متاع جان و مال خود را فروخته و در مقابل بهشت جاويد را خريدارى نموده است در آنكه واجب است باو اعطاء شود و الّا كسى در مقابل خداوند مالك چيزى نيست تا بفروشد و عوض بگيرد لذا تصريح فرموده بآنكه وعده داده است وعده كه لازم است بر او وفاء بان و حق ثابت در كتب ثلثه نامبرده است و تأكيد فرموده بسئوال از آن كس كه او وفا كنندهتر است از خدا بعهدش كه واضح است جوابش كه هيچكس نيست و در نتيجه حكم فرموده است بوجوب وجود مسرّت فوق العاده براى فروشنده در اين معامله عقلا بحدّيكه آثار فرح در صورتش ظاهر شود چون بسيار معامله پر فايده كرده كه لذّت موّقت مشوب بزحمت و محنت را داده و نعمت مؤبّد و عشرت مخلّد مأمون از هر آفت و عاهت را گرفته است چه كاميابى و كامرانى و كامكارى بالاتر از اين است و اوصاف آن اشخاص از اين قرار است آنها كسانى هستند كه هميشه مواظب اعمال خودشان هستند كه بر خلاف دستور و رضاى الهى قدمى بر ندارند با وجود اين اگر اتفاقا قصور يا تقصيرى از آنها روى دهد فورا توبه ميكنند و انابه مينمايند تا خدا از آنها بگذرد و عبادت نميكنند جز براى رضاى خدا و حمد مينمايند خدا را در حال شدّت و رفاهيت و روزه ميگيرند و نماز ميخوانند با اطمينان كامل در ركوع و سجود و امر بمعروف و نهى از منكر ميكنند با وجود شرائط آن و آخرين علامت آنها آنستكه حفظ مينمايند احكام الهى را از تصرّف و تغيير و تبديل اهل بدعت و ضلالت و در مقابل قرآن قانون وضع نمىنمايند و نميگذارند كسى وضع كند و اگر نتوانستند اقلا خودشان بآن عمل نميكنند و نيز حفظ مىكنند اوقات نماز و آداب آنرا و نميگذارند نمازشان از اول وقت تأخير بيافتد و موانع قبول در آن روى دهد چنانچه در كافى قريب باين معانى را براى اين اوصاف از امام صادق (ع) نقل نموده و نيز از آن حضرت روايت شده است كه عباد بصرى حضرت على بن الحسين (ع) را در راه مكه ديد و عرض كرد جهاد را براى صعوبت آن ترك كردى و حج را براى سهولتش اختيار نمودى
جلد 2 صفحه 626
با آنكه خدا فرموده انّ اللّه اشترى من المؤمنين تا آخر آيه اول حضرت فرمود تمام كن قول خدا را پس او آيه دوم را قرائت نمود و حضرت فرمود وقتى ديديم كسانيرا كه اينها اوصافشان باشد جهاد با آنها افضل از حج است و قمى اين مقاوله را از آنحضرت با زهرى نقل نموده است و فرموده اين آيه در شأن ائمه اطهار نازل شده چون اين اوصاف در غير آنها جمع نميشود و امر بمعروف و نهى از منكر و حفظ حدود الهى موقوف بمعرفت تمام احكام است بزرگ و كوچك خفىّ و جلىّ و براى غير آنها ممكن نيست و عياشى ره اين معنى را تأييد نموده و در مجمع از صادقين عليهما السلام نقل نموده كه التائبين تا و الحافظين بيا و نون قرائت نمودهاند بنابر آنكه اوصاف المؤمنين باشند و در روايات ديگرى اين قرائت تقرير شده است و بنابر قرائت مشهوره اوصاف مذكوره براى مدح مرفوع شده و خبر مبتداء محذوف است كه كلمه هم باشد و بنظر حقير ائمه اطهار مصاديق كامله اين اوصافند غير از صفت اول چون ايشان معصومند از هر گناه و توبه از ايشان محقق نمىشود مگر بمعنى لغوى باشد كه رجوع است يا آنكه توبه از ترك اولى باشد كه بعضى قائل شدهاند و حقير قبول ندارم و در خاتمه پيغمبر اكرم مأمور ابلاغ اين بشارت باهل ايمان شده است.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
إِنَّ اللّهَ اشتَري مِنَ المُؤمِنِينَ أَنفُسَهُم وَ أَموالَهُم بِأَنَّ لَهُمُ الجَنَّةَ يُقاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللّهِ فَيَقتُلُونَ وَ يُقتَلُونَ وَعداً عَلَيهِ حَقًّا فِي التَّوراةِ وَ الإِنجِيلِ وَ القُرآنِ وَ مَن أَوفي بِعَهدِهِ مِنَ اللّهِ فَاستَبشِرُوا بِبَيعِكُمُ الَّذِي بايَعتُم بِهِ وَ ذلِكَ هُوَ الفَوزُ العَظِيمُ (111)
محققا خداوند خريداري فرمود از مؤمنين جانهاي آنها را و اموال آنها را به اينكه از براي آنها باشد بهشت که ثمن جان و مال آنها است و اينکه مؤمنين جهاد ميكنند در راه خدا و مقاتله ميكنند با مشركين پس ميكشند مشركين را و كشته ميشوند و اينکه معامله وعده الهي است حق است در تورات و انجيل و قرآن و كيست با وفاتر از خدا بعهد و قرارداد پس بشارت باد شما مؤمنين را باين فروش که نموديد
جلد 8 - صفحه 317
و با خدا معامله كرديد و اينکه معامله نفعش بسيار است و فوز عظيم است إِنَّ اللّهَ اشتَري بيع و شري هر دو بمعني فروختن است و اشتري بمعني قبول بيع است که بمعني خريدن تعبير ميكنند و شرط بيع اينکه است که بايع مالك مبيع باشد و جان و مال و ما سوي اللّه تمام بملكيت حقيقيه ملك خدا است بنا بر اينکه اينجا اشكال متوجه ميشود که خداوند که خود مالك است چگونه ميخرد ملك خود را و معني مبايعه تبديل ملكية است و معني ندارد تمليك مالك لذا مفسرين گفتند اينکه اطلاق مجازي است و بنحو من العناية و همين اشكال را در آيه شريفه مَن ذَا الَّذِي يُقرِضُ اللّهَ قَرضاً حَسَناً بقره آيه 24 حديد آيه 11 هم شده و همين جواب را دادهاند.
لكن ما ميگوييم بنا بر اينکه اشكال اشكال ديگري هم توليد ميشود که بهشت هم که بازاء آن داده ميشود از ملك خدا بيرون نميرد پس مالك مبيع و ثمن يكي است پس مبادله معني ندارد بلكه اشكال سومي هم متوجه ميشود و آن اينست که جميع معاملات بين عباد از بيع، اجاره، قرض، صلح و ساير انتقالات تماما باطل ميشود زيرا عوضين ملك خدا است و معني ندارد مبادله بين دو چيز که هر دو ملك ثالثي است و طرفين مالك نباشند بلكه معني ندارد سرقت و غصب و نحوه اينها زيرا از ملك مالك خارج نشده و سلطنت مالك برجا است.
و حلّ جميع اشكالات اينست که ملكيت ذي مراتب است طولي نه عرضي مالك بالذات خداست لِلّهِ مُلكُ السَّماواتِ وَ الأَرضِ در بسياري از آيات و دون او ملكيت پيغمبر و امام است بجعل الهي چنانچه در اخبار داريم
(الارض كلها للامام)
و دون آن ملكيت شخصيه است که خداوند براي اشخاص جعل فرموده و تمام معاملات و معاوضات بر طبق اينکه ملكيت است و انسان مالك نفس خود و ملك خود هست اگر از ملك خود خارج كرد و در راه الهي صرف كرد خداوند بازاء آن
جلد 8 - صفحه 318
بهشت را بهمين مرتبه از ملكيت باو عنايت ميفرمايد و اينکه معاوضه هم خاص بمؤمنين است كفار و مشركين اگر جان و مال خود را صرف كنند ما بازاء ندارد لذا ميفرمايد مِنَ المُؤمِنِينَ دون غيرهم أَنفُسَهُم وَ أَموالَهُم اما نفوس خود يا در راه جهاد صرف كنند يا در عبادات بدنيه مثل صلوة، صوم، قضاء حوائج مؤمنين و ساير عبادات و اموال خود را در راه جهاد يا عبادات ماليه مثل زكاة، خمس صدقات و حج و ساير عبادات ماليه بِأَنَّ لَهُمُ الجَنَّةَ بازاء آن بهشت را در تصرف آنها ميدهد و براي هر يك سهمي از آن مقرر فرموده باختلاف مراتب آنها.
يُقاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللّهِ مقاتله با كفار و مشركين و معاندين در صورتي که مراعات شرائط آنها بشود که باذن رسول و امام و در مورد دفاع اذن مجتهد جامع الشرائط بلكه در بعض موارد خاصه احتياج باذن هم ندارد مثل دفع ظالم و سارق و كسي که اراده قتل او را داشته باشد.
فَيَقتُلُونَ بكشند دشمنان دين را وَ يُقتَلُونَ كشته و شهيد شوند که حيات ابدي را درك كنند چنانچه ميفرمايد وَ لا تَحسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللّهِ أَمواتاً بَل أَحياءٌ عِندَ رَبِّهِم يُرزَقُونَ آل عمران آيه 163.
وَعداً عَلَيهِ حَقًّا وعده الهي حق است إِنَّ اللّهَ لا يُخلِفُ المِيعادَ آل عمران آيه 7، فِي التَّوراةِ وَ الإِنجِيلِ وَ القُرآنِ که در تمام شرايع حكم جهاد بوده و در كتب سماويه خداوند اينکه وعده را داده.
وَ مَن أَوفي بِعَهدِهِ مِنَ اللّهِ كيست باوفاتر بعهد از خدا زيرا بسياري که خلف عهد ميكنند و بسياري تمكن از وفاء ندارند فَاستَبشِرُوا بِبَيعِكُمُ الَّذِي بايَعتُم بِهِ چه بشارتيست بهتر از اينكه جايي که در معرض زوال است و مالي که وارث ميبرد و ما بازايي ندارد انسان چنين معامله با خدا بكند و البته وَ ذلِكَ الفَوزُ العَظِيمُ و ايّ فوز و ايّ عظيم رزقنا اللّه بجاه محمّد و آله صلّي اللّه عليه و آله و سلّم در ركاب
جلد 8 - صفحه 319
حضرت صاحب الامر عجل اللّه تعالي فرجه.
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 111)- یک تجارت بینظیر! از آنجا که در آیات گذشته در باره متخلفان و جهاد سخن به میان آمد، در این آیه و آیه بعد مقام والای مجاهدان با ایمان، با ذکر مثال جالبی، بیان شده است.
در این مثال خداوند خود را خریدار و مؤمنان را فروشنده معرفی کرده، و میگوید: «خداوند از مؤمنان جانها و اموالشان را خریداری میکند، و در برابر این متاع، بهشت را به آنان میدهد» (إِنَّ اللَّهَ اشْتَری مِنَ الْمُؤْمِنِینَ أَنْفُسَهُمْ وَ أَمْوالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ).
و از آنجا که در هر معامله در حقیقت «پنج رکن اساسی» وجود دارد، در این آیه به تمام این ارکان اشاره کرده است.
خودش را «خریدار» و مؤمنان را «فروشنده» و جانها و اموال را «متاع» و بهشت را «ثمن» (بها) برای این معامله قرار داده است.
منتها طرز پرداخت این متاع را با تعبیر لطیفی چنین بیان میکند: «آنها در راه خدا پیکار میکنند، و دشمنان حق را میکشند و یا در این راه کشته میشوند» و شربت شهادت را مینوشند (یُقاتِلُونَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ فَیَقْتُلُونَ وَ یُقْتَلُونَ).
و به دنبال آن به «اسناد» معتبر و محکم این معامله که پنجمین رکن است اشاره کرده، میفرماید: «این وعده حقی است بر عهده خداوند که در سه کتاب آسمانی تورات، انجیل و قرآن آمده است» (وَعْداً عَلَیْهِ حَقًّا فِی التَّوْراةِ وَ الْإِنْجِیلِ وَ الْقُرْآنِ).
سپس برای تأکید روی این معامله بزرگ اضافه میکند: «چه کسی وفادارتر به عهدش از خداست»؟ (وَ مَنْ أَوْفی بِعَهْدِهِ مِنَ اللَّهِ).
یعنی گرچه بهای این معامله فورا پرداخت نمیشود، اما خطرات نسیه را در بر ندارند! چرا که خداوند به حکم قدرت و توانایی و بینیازی، از هر کس نسبت به عهد و پیمانش وفادارتر است.
ج2، ص256
و از همه جالبتر این که پس از انجام مراسم این معامله، همان گونه که در میان تجارت کنندگان معمول است، به طرف مقابل تبریک گفته و معامله را معامله پرسودی برای او میخواهد و میگوید: «بشارت باد بر شما به این معاملهای که انجام دادید» (فَاسْتَبْشِرُوا بِبَیْعِکُمُ الَّذِی بایَعْتُمْ بِهِ).
«و این پیروزی و رستگاری بزرگی برای همه شماست» (وَ ذلِکَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ).
سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:
تفسیر های فارسی
ترجمه تفسیر المیزان
تفسیر خسروی
تفسیر عاملی
تفسیر جامع
تفسیر های عربی
تفسیر المیزان
تفسیر مجمع البیان
تفسیر نور الثقلین
تفسیر الصافی
تفسیر الکاشف
پانویس
- ↑ تفسیر احسن الحدیث، سید علی اکبر قرشی
- ↑ تفاسیر جامع البیان و روض الجنان و کشف الاسرار.
- ↑ محمدباقر محقق، نمونه بينات در شأن نزول آيات از نظر شیخ طوسی و ساير مفسرين خاصه و عامه، ص442.
منابع
- تفسیر نور، محسن قرائتی، تهران:مركز فرهنگى درسهايى از قرآن، 1383 ش، چاپ يازدهم
- اطیب البیان فی تفسیر القرآن، سید عبدالحسین طیب، تهران:انتشارات اسلام، 1378 ش، چاپ دوم
- تفسیر اثنی عشری، حسین حسینی شاه عبدالعظیمی، تهران:انتشارات ميقات، 1363 ش، چاپ اول
- تفسیر روان جاوید، محمد ثقفی تهرانی، تهران:انتشارات برهان، 1398 ق، چاپ سوم
- برگزیده تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی و جمعي از فضلا، تنظیم احمد علی بابایی، تهران: دارالکتب اسلامیه، ۱۳۸۶ش
- تفسیر راهنما، علی اکبر هاشمی رفسنجانی، قم:بوستان كتاب(انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم)، 1386 ش، چاپ پنجم
- محمدباقر محقق، نمونه بینات در شأن نزول آیات از نظر شیخ طوسی و سایر مفسرین خاصه و عامه.